پسرم علیرضا پسرم علیرضا، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

میوه ی زندگی

سفرهای علیرضا

سفر تبریز اولین سفر زندگی علیرضا به تبریز همراه دایی ابوالفضل و حسن  بود.(با ماشین) اینجا ائلی گلی تبریز است .خیلی باد میآمد ما حواسمان نبود اول همه رفتیم توی چادر شما را گذاشته بودیم بیرون چادر توی هوای سرد در مسیر برگشت یاد گرفته بودی پاهایت را روی دسته کریر میگذاشتی و من از این حرکتت خوشم می آمد. سفر ابیانه تیرماه 89 ابیانه همراه عمو امیر و خانومش     سفر کیش سفر بعدی شما به کیش همراه مامان و بابا حامد بود.(با هواپیما)  سفر علیرضاجان به مشهد مقدس همراه خانواده بابا حامد بود.(با ماشین)       &...
10 اسفند 1392

سال 92

سال تحویل 1392     غرق شدن در مسائل زندگی من را از نوشتن اتفاقات مهم علیرضا باز داشته است . 92/6/23   بعد از4 سال بالاخره علی رضا یک آرایشگاه حسابی رفته است البته با آقاجون و مامانی سجادش.       تولد 4 سالگی پسرم       تولدت مبارک عزیزم خیلی زود و خوب گذشت انشاا.. دامادیت مامان جان دوستت دارم پسرم                                        &n...
24 بهمن 1392

24 ماهگی(2سالگی)

علیرضای مامان در اوج توجه است و دائما سخنرانی میکند به کسی مهلت حرف زدن نمی دهد.   عاشق این لباس من است و غافل میشوم از داخل کشویم بر میدارد و میپوشد. تمام رفتارها و حرکات بابا حامد را تکرار میکند. بابا !!!!!!خوش تیپ   هر شب در خواست یک اِصه (قصه) از بابا حامدی دارد. تقریبا هر ماه یک روز تولد می گیریم و با یک کیک به خانه مامانی حسن یا مامانی سجاد میرویم و مراسم تولد برگزار می شود . این هم یک نمونه از کیک ها     نزدیک دو ماه است که از آپارتمان الوندی به آپارتمان گلستان آمدیم و هر روز کارمان شده پیاده با دوچرخه علیرضا خان برویم پارک پیام نور که انتهای بلوار 75 متری است.ایشان ت...
24 بهمن 1392

23 ماهگی(تولد 2 سالگی)

تولد 2 سالگی شما به علت مسافرت آقاجون و عمو احسان در زمان  تولد شما و بابا حامد مامان امانه تولد شما و بابا حامد را در روز تولد بابا حامدی 27 شهریور ماه گرفت البته به صورت غافلگیرانه .  مامان :شما را خانه مامانی حسن گذاشتم و بابا حامدی هم بانک بود و همه را برای شام به بهانه خانه جدید دعوت کردم.البته  این یکی را با هماهنگی بابا حامد                         لحظاتی قبل از ورود شما       علیرضا به خوبی صحبت میکند  و تمام حیوانات را می شناسد. به کار...
24 بهمن 1392

عکسهای درخواستی پسرم علیرضا

    به درخواست شما پسرم عکس های آرامش شما البته با دستکشها و پاپوشی که مامانی حسن برای شما بافته است.          دایی علی برات از دبی بوت زمستانی مثل بوت های سفیدت با تفاوت رنگ مشکی فرستاده و شما سریعا خودت گفتی مامان من لباس شیک بپوشم تا من از شما عکس بیندازم ما هم طبق معمول آماده  به خدمت شما جیگرم این هم ژست های شما        نقاشی مامان امانه               یخواستم از بابا حامد برای سایت مکاسب عکس بندازم شما هم گفتی از من هم عکس بنداز برای سایتم تا همه ببینند ک...
15 بهمن 1392

زمستان 92

  این اولین برف زمستان سال 92 است که روی زمین نشسته  و پسر قشنگمان ما را کچل کرد برای اینکه برف بازی ببریمش. جلوی آپارتمان در حال بازی دومین برف بازی شما در زمستان همراه دایی حسن       برف بازی سوم شما در سال 1392 بالای پشت بام آپارتمان گلستان               نقاشی جدید علیرضا تاریخ 5 بهمن 1392   البته دوستان نقاشی ها را میتوانند در بخش نقاشی های علیرضا مشاهده نمایند!!!!!!!!!       ...
15 بهمن 1392