پسرم علیرضا پسرم علیرضا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

میوه ی زندگی

عکسهای درخواستی پسرم علیرضا

    به درخواست شما پسرم عکس های آرامش شما البته با دستکشها و پاپوشی که مامانی حسن برای شما بافته است.          دایی علی برات از دبی بوت زمستانی مثل بوت های سفیدت با تفاوت رنگ مشکی فرستاده و شما سریعا خودت گفتی مامان من لباس شیک بپوشم تا من از شما عکس بیندازم ما هم طبق معمول آماده  به خدمت شما جیگرم این هم ژست های شما        نقاشی مامان امانه               یخواستم از بابا حامد برای سایت مکاسب عکس بندازم شما هم گفتی از من هم عکس بنداز برای سایتم تا همه ببینند ک...
15 بهمن 1392

زمستان 92

  این اولین برف زمستان سال 92 است که روی زمین نشسته  و پسر قشنگمان ما را کچل کرد برای اینکه برف بازی ببریمش. جلوی آپارتمان در حال بازی دومین برف بازی شما در زمستان همراه دایی حسن       برف بازی سوم شما در سال 1392 بالای پشت بام آپارتمان گلستان               نقاشی جدید علیرضا تاریخ 5 بهمن 1392   البته دوستان نقاشی ها را میتوانند در بخش نقاشی های علیرضا مشاهده نمایند!!!!!!!!!       ...
15 بهمن 1392

25 ماهگی

تکه کلامهای زیبای پسر سمانه !اُصه نخورم؟ بابا حامد، میری بانک پول بدازی؟ از قصه گفتن خوشش می آید ، عروسکش را روی پاهایش میگذارد و برایش قصه میگوید:عسل رفته بود آب بازی. مامانش گفت بته جون (بچه جون) شلوارتو خیس نکنی یک داداش داشت داداش داشت یک داداش داشت اسمش داداش بود..... گصه ما به سر رسید... رفتیم بالا ماست بود اومدیم پایین اوغ بود قصه ما دروووخ بود. هر چیزی را که دوست نداشته باشی بخوری میگی رفتیم دکتر گفته نخور. به دختر دایی محمد من خیلی علاقه مند شده ای بعضی اوقات با او تماس می گیرم تا شما با ایشان صحبت کنی.(البته خیلی از شما بزرگ تر میباشد.) با بزرگ تر ها ارتباط برقرا میکنی ولی از بچههای کوچکتر از خودت میترسی.!!!!!!!...
15 بهمن 1392

نه ماهگی

سی دی رنگین کمان را دوست دارد(چیه وچرا). مامانی سجاد برای شما آش دندان پخت. خیلی خوشمزه بود . بول میروی البته دنده عقب و زمانی که شیر میخواهی صورت مامان را میخوری.    چهره شما پسر قشنگم بعد از یک حمام داغ   17/4/89 اولین دندان علیرضا از پایین کرچه زده است.   ...
13 بهمن 1392

سال 91

تقریبا یک سالی میشود که خاطرات پسرم را ننوشتم آخه از زمانی که نزدیک خانه مامانم شدیم خیلی سرما شلوغ است. پسرم خیلی خیلی بزرگ شده است تمام کارهایش مستقل شده و از مای بیبی هم گرفتمش خیلی اذیت شدیم ولی دومین مرحله سخت را گذراندیم. تقریبا ترس از حمامش ریخته و برعکس شده و وقتی حمام می رود دیگر با گریه بیرونش می آوریم. اشکال هندسی را دوست دارد. رنگها را به خوبی بلد است . مثلث و مربع و دایره و نیم دایره و مستطیل را با هاش تمرین میکنم تقریبا به خوبی بلد شده است.  لیمو وپرتقال خور حرفه ای       ...
11 بهمن 1392

اولین شیرین کاریهای علیرضا

دستدستی وشکن سرسری بیا (با دست ) بابای نانای(عاشق آهنگ تندتند دلم تنگه میشه) قاشق دست گرفتن خودش از تخت بالا و پایین میرود خط خطی کردن دفترها و جزوه هایمان توب بازی کردن و گاهی نشسته پا به توب میزند. وقتی ازش میپرسیم  دایی جون حسن کجاست، میگوید نی و هم زمان دستهایش را بالا میگیرد. بنیشد جلوی کامپیوتر و آهنگ فیلم قهوه تلخ را گوش دهد.
7 بهمن 1392

علیرضا روی صندلی بابایی حسن

پسر گلم شما صندلی بابایی را خیلی دوست داری و من از این فرصت استفاده میکردم و هر زمان کم میخوابیدی به منزل پدری خودم میبردمت تا بابایی مهربون با خواندن لالایی روی صندلیشان شما را بخواباند.   ...
7 بهمن 1392

16 ماهگی

  چهار دندان بالایی و پایینی و همچنین کرسیها یت در آمده است. جدیدا به کلید علاقه پیدا کردی و یکسره دست کلید را بر میداری و در جا کلیدی در فرو میکنی. تلفن را بر میدار ی و الو الو میکنی و روی شماره ها فشار میدهی پسر قشنگم. قهر کردن را یاد گرفتی و در زمان قهر کردن پشت به ما میکنی و می روی یک ج غصه میخوری . با گوشی من چند بار به مامانی و بابایی حسن بدون اینکه ما متوجه بشویم رفتی و با آنها صحبت کردی. (نی نی نانا) هر جا که عکس آقا را میبینی دست به سینه میگذاری و به آقا سلام میکنی. با ماشینت بازی میکنی و نی نی هایت را دعوا میکنی.   زمانی که حرم گنبد حضرت معصومه را میبینی دست به سینه سلام میدهی. مامانی...
7 بهمن 1392