در تاریخ 25/12/88 امروز علیرضا بعد از غلت زدن،دمر شد و خودش دستش را آزاد کرد. در سوم فرودین سال 89به همراه دایی ابوالفضل و دایی حسن شما را به مسافرت بردیم.شهر تبریز 7/1/89 پسر قشنگم توی روروئک عقب و جلو میرود.
مامان خودت شیشه آب را گرفتی و خوردی در جاده شمال(چالوس) و از اینکه آبها ریخت روی لباست خوشت آمده و خنده زیبا بر لبانت نشسته است. دورت بگردم مامانی. ...