15 ماهگی
به من میگویی امانه.
بازی با آب را دوست داری پسر طلا ولی از حمام رفتن میترسی .
این هم نمونه اش خراب کار من
ورجان باغ خاله لیلا
مدام دور خودت میچرخی تا وقتی که از سرگیجه میافتی زمین . از کنارههای مبل بالا میروی.
برنامه گل آموز را دوست داردی و صبح ها وقتی بیدار میشوی میبینی.
همه برایت توپ میخرن آخه عاشق توپ هستی.
از همه توپ به زور میگیری اینجا نگذاشتی بچه ها بازی کنند.
وقتی شیر میخواهی پشت سر هم میگویی اَم اَم اَم
امان از زمانی که ذکر آب را دست بگیری
خوابی زیبا بعد از تلاشی بسیار
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی