پسرم علیرضا پسرم علیرضا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

میوه ی زندگی

خبر خوشحالی

1393/9/15 15:00
نویسنده : مامان و بابا
112 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم پسر نازنینم بالاخره دایی علی را دیدی .بعد از 4 سال دوری واقعا باورنکردنی بود .

فقط لحظه دیدار شما بسیار دیدنی بود که با فیلمی که از شما گرفتیم خاطره ای زیبا برای شما ماند الته میدانم از اینکه دایی جونت با عصا بود خیلی غصه خوردی ولی انشاا... روز به روز بهتر میشود برای من هم هدیه زیبایی از سوی خداوند مهربان بود چون واقعا دیگر دلتنگ دلتنگ بودم.

من خودم از خدا و امام حسین متشکر کردم به خاطر هدیه ای که من دادن

تاریخ 2/8/1393

******************

پسر قشنگم لباس بسیار زیبایی در دههی اول ماه محرم پوشیدی و در منزل بابایی حسن صبح ها که روضه بود از همه پذیرایی میکردی که برای من و مامانی خیلی شیرین بود .عاشقتم

هر روز خودت را به یک نام میخواندی

 

یک روز علی اصغر یک روز علی اکبر یک روز عبدا..،قاسم و .....

 

 

 

تاریخ 4/8 -13/8/  1393

**************************

این جمعه ما به دیدن دایی جونت تهران رفتیم با هم به پارک جنگلی چیتگر رفتیم و علارقم هوای سرد ناهار را در آنجا خوردیم.

عکسهایش را برایت میگذارم.

تاریخ 16/8/1393

******************************

این خاطرات را با به دلیل مشکلات کامپیوتر در زمانی دیرتر در وبلاگت قرار دادم.

الان حدود یک هفته است که به خانه خودمان در خیابان شهید قدوسی اثاث کشی کردیم و من در اولین فرصت به دست آمده مقداری  از خاطرات شما را در وبلاگ شما ثبت کردم.

این هم پارک شبنم پشت آپارتمان در دومین صبح سرد پاییزی بعد از جابه جایی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)