پسرم علیرضا پسرم علیرضا، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

میوه ی زندگی

پاییز1393

سلام به پسر نازنینم حدود دو هفته هست که شما و من روزهای زوج به مهد قران می رویم تا در کلاس های قران موضوعی شرکت نمایی. بسیار خوشحال هستی و من بیشتر از شما،البته سر کلاس نقاشی کانون هم روزهای یکشنبه عصر افتاده است. روز اول کلاس 5 مهر ماه هر روز  صبح برنامه کاری آن روز را از من می پرسی و مثل یک بچه مدرسهای فعال سراغ کیف و کتابهای قرانت میروی.از وقتی در منزل آقاجون هستیم کلی خلق و خویت عوض شده است و بیتر با دیگران میجوشی البته کمتر خانه مامانی حسن میرویم چون دوست داری پیش عموهایت باشی و مثل آنها درس بخوانی و همچنین با آنها بازی کنی. بوستان معلم برای شما لباس ورزشی خریدیم و شما هر روز صبح حدود هشت بیداری روزهایی که ...
15 مهر 1393

کلاس نقاشی

حدود سه ماه است که به کلاس نقاشی کانون بوستان مهدی می رویم و برای ترم دوم هم شما را ثبت نام کردم البته برای شما که یک ترم هم پیش عمو رضا میرفتی ترم سوم میشود. فوق العاده به نقاشی علاقه داری و واقعا هم بسیار زیبا نقاشی می کنی.  
16 شهريور 1393

اتفاقات جدید

بالاخره بعد ازمدتها دوباره موفق شدم جلوی کامپیوتر بشینم و نگاهی به وبلاگ زیبای شما بکنم پسر عزیزم. حدود سه هفته ای هست که به منزل آقاجون (پدر بابا حامد) اثاث کشی کردیم تا زمانی که آپارتمان خودمان در پیام نور آماده شود.به شما بسیار خوش میگذرد چون صبح به صبح خدمت مامانی سجاد و آقاجون هستی و صبحانه و البته ناهار و شام را در کنار آنها همراه عمو جونهات میل مینمایی و هرزگاهی به بنده نیز سری میزنی.و برای خواب پیش ما می آیی. البته ما هم کمتر از شما نیستیم و دائما به هر بهانه ای آنجا هستیم. در اول شهریور دختر عموی کوچکت ریحانه جان به دنیا آمد و شما بسیار زیبا و عاقلانه با این نوزاد زیبا برخورد میکنی. در اولین فرصت مجددا مطالبی که از قبل ج...
16 شهريور 1393