10 ماهگی
تک دندان علیرضا جان پیداست و با آن مماغ مامان را گازی میگیری.مثل فرفره بول میرود و به مبل و میز و دیوار و آینه و هر آنچه دستتت میرسد می ایستی. تا قبل از در آوردن اولین دندان همیشه لبهای قشنگت این شکلی بود. منتظری تلفن زنگ بزند و بروی به طرفش و گوشی را برداری و قطع کنی. در یک حرکت غافلگیرانه خودت را در آئینه دیدی و بوسیدی.. دست دستی با احساس میکنی. از اجاق گاز خوشت می آید آشپز کوچولوی مامان. یک جارو برقی تمام عیار هستی و هیچ چیز از چشمانش پنهان نمی ماند. موقع عصبانیت موهایت را میکنی و موقع ورزش دادنت قهقه میزنی. یکسره به کلید تلویزیون و دی وی دی ور...